علی با حق و حق با او چو پرگار یدور الحق علیه حیثما دار
علی امشب چرا بهر عبادت بر نمی خیزد چرا شیر خدا از بهر طاعت بر نمی خیزد
خدا جوئی که از یاد خدا یکدم نشد غافل چه رو داده که از بهرعبادت برنمی خیزد
از آن ضربت که بر فرق علی زد زاده ملجم یقین دارم که از جا تا قیامت بر نمی خیزد
به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق دگر بهر دعا آن ابر رحمت برنمی خیزد
زکینه ابن ملجم آتشی افروخت در عالم که زین آتش به جز دود ندامت بر نمی خیزد
طبیب آن زخم سر را دید و گفتا با غم و حسرت علی دیگر از این بستر سلامت برنمی خیزد
نهد سر هر کسی بر آستان مرتضی خسرو از این درگاه تا روز قیامت بر نمی خیزد
التماس دعا
|